در جایی که اتوبوسی نمی گذرد بایست
کتاب باید وارد زندگی بشود، من هر زمانی که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان می افتم قلبا غمگین می شوم. اگر با کتاب انس پیدا نکنیم جامعه ایرانی به آن هدف و آرزویی که دارد نخواهد رسید. این جملاتی کوتاه از یکی از مهمترین دغدغه های مقام معظم رهبری بود، مهجوریت کتاب و مظلومیت آن در جامعه ما بسیار اندوهناک است.
طعم گس و گاها تلخ کتاب امروز در کام بسیاری از ما قابل مشاهده است ما حتی به چشیدن کتابها هم عادت نکرده ایم. می گویند مطالعه خوراک روح و فکر انسان است و کتاب سفره ای است که غذاهای گوناگون را در اختیار خوانندگان می گذارد و سفره آن برخلاف سفره شکم هرچه گسترده تر مطلوب تر است. هر کدام از ما کتابخانه ای در خانه داریم که علاوه بر کتاب های آموزشی که به اجبار باید آنها را مطالعه کنیم کتابهایی در آن وجود دارد حال آن کتابها یا مفیدند یا غیر مفید و یا قابل مطالعه اند یا خیر؛ مسلم است که به قول بیکن برخی از آنها را باید چشید و برخی را باید بلعید و قلیلی را هم باید جوید و این را هم به خاطر داشته باشیم که عمر کوتاه ما اقتضای این را ندارد که همه کتابهای تولیدی جهان را بخواند بلکه باید با هدف مشخص کتابهای مشخصی که ما را به هدف می رساند را خرید و جوید. جامعه ما به خاطر عدم علاقه به کتاب و مطالعه در حال حرکت به سمت یک جامعه شفاهی است و این بیماری فرهنگی برای ریشه کن کردن یک تمدن کافی است. در تست های مختلفی که توسط دشمنان از این جامعه شفاهی ما گرفته شده است متاسفانه نتایج ناخوشایندی به دنبال داشته است، در یک جامعه بدون مطالعه و بدون اتکاء به استدلالهای عملی شایعه و خرافات اثرات چشمگیر خود رابه دنبال دارد به گونه ای که در سالهای گذشته حجم شایعه ها و میزان باور و اعتقاد مردم به سخنان بدون سند افزایش یافته و پاسخ های مردم نیز به آن مثبت بوده است.ادامه مطلب...
دست از پا دراز تر در پکن 4 سال پیش وقتی ورزشکاران ما در المپیک 2004 با ناکامی مواجه شدند ،به غیرت مسئولین بر خورد و گفتند که ال می کنیم و بل می کنیم ، باید از همین امروز برای المپیک برنامه ریزی کنیم و غیره و غیره.
حالا روی صحبتم با آ قایانی است که امروز در راس امورات مربوط به ورزشند.اونها که حالا که به هر دلیل امروز هم با نا کامی هایی به مراتب بدتر از قبل رو به رو شدند ،با هزار و یک جور توجیه و تفسیر ،کوتاهی هاشون رو ، بی تجربگی هاشون رو ، انتخابات اشتباهشون رو ، و شاید هم ...رو به گردن عدم توازون روانی به روی تشک کشی !، فشار مضاعف روی ورزشکار ، کم تجربگی و کم سن و سالی ،عدم مواجه با میادین بزرگ و بین المللی ، استرس و... می اندازند.
هر چند اینکه آیا اصلا اجباره که ورزشکاران ما( با علم به اینکه بنا به دلایل فوق موفق نمی شوند)با بودجه بیت المال بخواهند به کشورهای میزبان مسابقات برن و بعد با اولین یا شاید هم دومین نبردشون به اصطلاح از مسابقات خدا حاحفظی کنن ؟ (که این مسئله هم در جای خود جای بحث داره )
البته باید بگیم شاید هم بی ارزه که حد اقل بتونیم کشورهای دیگه رو ببینیم ! آدمهای دیگه رو ببینیم !سوغاتی های اعلا تهیه کنیم !و به قول معروف هم فال هم تماشا !
ولی باید خطاب به همه اونها ، چه اونها که در راس امور ورزشند ،چه اونها که ورزشکارند ،و چه اونها که روانشناسان به نام !امر ورزشند ،(گو اینکه در هیچ مقطعی از حضور کاروانان ورزشی مان وجودشان حتی به اندازه ذره ای احساس نشد !)بگم که آ قایان ، خانم ها ، ورزشکاران ،و ورزش دوستان ، اعتبار ورزش ما از نام و نشان شخصیت های بزرگ و بزرگ منشی مثل جهان پهلوان تختی به دست اومده.
آیا بهتر نیست که به جای رفتن و دست خالی بر گشتن ، اصلا نریم ؟و اصلا باعث خجالت مردممون نشیم ؟چون فکر می کنم حد اقل اینطوری بهتر توجیه کنیم که ورزشکاری رو که بتونیم به مدال آوریش اطمینان پیدا کنیم ، نداشتیم !که البته هر چند این امر رو مسئولین مطرح نکردند ، اما چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟
البته هنوز هم دیر نشده .از همین امروز باید به فکر المپیک 2012 باشیم که از قدیم گفته اند آرزو بر جوانان عیب نیست .مگه نه ؟!
( یا حق)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ