سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ سخنی نزد خداوند، محبوب تر از گفتار«لا اله الا اللّه» نیست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 87 شهریور 26 , ساعت 2:5 عصر

                                            شیطان

امنیت مخلصان از وسوسه‏هاى شیطانى

شیطان با همه امکاناتى که براى اغواگرى دارد، نسبت به بندگان مخلص الهى قدرت اضلال و اغواگرى ندارد، همانگونه که خود نیز به این حقیقت اعتراف دارد: «قالَ فبعزّتک لاغویّنهم اجمعین الاّ عبادک منهم المخلصین»(1)؛ «مخلصین هم کسانى هستند که پس از آن ‏که خودشان را براى خدا خالص کردند، خدا هم آنها را براى خود خالص کرد، به طورى ‏که غیر خدا در قلبشان جاى ندارد. پس در هیچ لحظه‏اى مشغول به غیرخدا نیستند و هیچگاه از غیر خدا اطاعت نمى‏کنند. و لذا، تسویلات - و فریبکاری - شیطانى یا هواهاى نفسانى و ... کوچک‏ترین نفوذى در آنها ندارند.»(2)

همانگونه که از آیات استفاده مى‏شود، مصداق بارز مخلصان انبیاى الهى و اهل‏البیت علیهم‏السلام هستند. قرآن درباره بعضى از پیامبران بزرگ الهى مى‏فرماید: «واذکر عبادنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب اولى الایدی و الابصار انّا اخلصنا هم بخالصةٍ ذکرى الدار و انّهم عندنا لمن المصطفین الابرار.»(3)

درباره بعضى دیگر (حضرت موسى علیه‏السلام ) مى‏فرماید: «انّه کان مخلصا و کان رسولاً نبیّا.»(4)

محدوده هستى شیطان هرگز مقام شامخ انسان کامل را در برنمى‏گیرد و به حریم بندگان مخلص راهى ندارد. اگر شیطان بخواهد انسانى را فریب دهد، از راه اندیشه و افکار، فریب مى‏دهد، اما به مقام فکرى و عملى انسان کامل و بندگان مخلص راه ندارد تا بتواند آنها را وسوسه کند، بلکه شیطان در وهم و خیال راه دارد و نه در محدوده عقل محض.
درباره حضرت یوسف علیه‏السلام مى‏فرماید: «انّه من عبادنا المخلصین»(5) و در مورد اهل‏البیت علیهم‏السلام مى‏فرماید: «انّما یریدُ اللهُ لیذهب عنکم الرّجس اهل‏البیت و یطهّرکم تطهیرا.»(6)

پس وقتى خداوند اراده تکوینى دارد که آنان از هرگونه رجس و پلیدى پاک‏ باشند، روشن ‏است ‏که شیطان ‏نمى‏تواند در آنها نفوذ کند.

 

چرا شیطان نمى‏تواند مخلصان را اغوا کند؟
«محدوده هستى شیطان هرگز مقام شامخ انسان کامل را در برنمى‏گیرد و به حریم بندگان مخلص راهى ندارد. اگر شیطان بخواهد انسانى را فریب دهد، از راه اندیشه و افکار، فریب مى‏دهد، اما به مقام فکرى و عملى انسان کامل و بندگان مخلص راه ندارد تا بتواند آنها را وسوسه کند، بلکه شیطان در وهم و خیال راه دارد و نه در محدوده عقل محض.

در انسان‏هاى دیگر که شیطان رخنه مى‏کند، براى این است که عقل آنها مشوب(آمیخته و مخلوط) به وهم و خیال است، ولى انسان کامل وهم و خیال را در برابر عقل کامل خود خاضع کرده است. قواى درونى انسان کامل مأموم قوّه عاقله است و لذا، شیطان نمى‏تواند در عقل عملى انسان کامل از طریق امید و محبت و گرایش راه پیدا کند و یا در عقل نظرى او از راه اندیشه و علم راه بیابد؛ زیرا مرحله عالى نفوذ شیطان، وهم و خیال است و از آن بالاتر نمى‏رود. شیطان از تجرّد تام عقلى برخوردار نیست؛ چنانکه در بخش عملى از محدوده شهوت و غضب نمى‏گذرد و به مرحله اخلاص، ایثار، تولّى و تبرّى راه نمى‏یابد. شیطان موجودى است مادى و داراى تجرّد برزخى و مثالى، و راهى به نشانه عقل محض ندارد؛ بله، او به عالم مثال راه پیدا مى‏کند. پس در مقام انسان کامل راه ندارد؛ زیرا نه مانند انسان کامل بى‏واسطه، از اسما و حقایق باخبر است و نه مانند فرشتگان باواسطه، خبر دارد.

مخلصین هم کسانى هستند که پس از آن ‏که خودشان را براى خدا خالص کردند، خدا هم آنها را براى خود خالص کرد، به طورى ‏که غیر خدا در قلبشان جاى ندارد. پس در هیچ لحظه‏اى مشغول به غیرخدا نیستند و هیچگاه از غیر خدا اطاعت نمى‏کنند. و لذا، تسویلات - و فریبکاری - شیطانى یا هواهاى نفسانى و ... کوچک‏ترین نفوذى در آنها ندارند.
او لایق هیچ ‏یک از این دو مرحله نیست و لذا، گرفتار دو امر مى‏شود: یکى جهل به مقام انسان کامل و دیگرى استکبار که منشأ این استکبار هم وهم و خیال است؛ چرا که عقل هرگز انسان را به کبر دعوت نمى‏کند. وهم است که مقام‏هاى دروغینى را راست مى‏پندارد و انسان را فریب مى‏دهد. و این ‏که گفته شد شیطان قادر به نفوذ و وسوسه انسان‏هاى کامل نیست، نباید خیال کرد که پس دوست آنهاست یا نسبت به آنها بى‏اعتناست، بلکه دشمن آنهاست و همواره سعى مى‏کند که اگر نمى‏تواند مستقیما در خود آنها راه پیدا کند، در خواسته‏ها و برنامه‏ها و در اجراى طرح‏هاى آنها رخنه کند و نگذارد که خواسته‏هایشان محقّق شود: «و ارسلنا من قبلکَ من رسولٍ و لا نبىٍ الاّ اذا تمنّى القى الشیطان فی اُمنیّته.»(7) و (8)    

 پی‌نوشت‌ها:

1- ص، 83 . 

2ـ برگرفته از المیزان، محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 11، ص 130 و ج 12، ص 165 .

3- ص، 46 .

4- مریم،51 .

5- یوسف، 24.

6- احزاب، 3.

7- حج، 52.

8 ـ عبدالله جوادى آملى، تفسیر موضوعى، قم، اسراء، ج 6، ص 198، سیره پیامبران در قرآن، با تلخیص.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ